خاطرات همینجوری
سلام به روی ماهت گلم
صبح قشنگت بخیر میدونم که خوبی و جات راحت انشاالله
دیشب عسلکم برای چکاب دو ماهگیت رفتیم بیمارستان صارم
اگه بدونی چقدر مامانی و بابایی خسته شدن آخه سه ساعت توی نوبت بودیم بگذریم
عزیزم همه این ساعتها و دقیقه فدای شما
خلاصه دکتر گفت شکر خدا مورد خاصی نیست و غربالگری سه ماهه اول را برام
نوشت و یه سری مکمل داد که ایشالا سه ماهگیت که تموم شد بریم انجام بدیم بعد
هم رفتیم خونه مامان اکرم آش دندونی خوردیم و دسرهایی را که برای مسابقه
آشپزی مدرسه دایی متین آماده کرده بودیم را تزیین کردیم که ایشالا برنده بشه
منو پیشنهادی ما برای مسابقه شامل:
ژله خورده شیشه که خیلی قشنگ شده بود
دسر انار
پودینگ بیسکوییتی که بار اول بود درستیدم و همه میگفتن خیلی خوشمزه هست
و پین ویل نارنجی
و آش دندونی مامان اکرم که دیگه معرکه است
و دیگه اینکه دست مامان اکرم و مامان سارا درد نکنه که اینقدر با سلیقه هستن
ایشالا شما هم که مدرسه رفتی برای شما هم خوشگلترش را میدرستیم عسلکم